روایتهایی جن زده
نگاهی به نمایش «چند روایت نامعتبر، نادیدنی» به نویسندگی رضا گشتاسب و کارگردانی رضا کرمیزاده
«چند روایت نامعتبر، نادیدنی» به نویسندگی رضا گشتاسب و کارگردانی رضا کرمیزاده از استان کهگیلویه و بویر احمد، از جمله نمایشهای اجرا شده در جشنواره سیوسوم تئاتر فجر بود.
رضا آشفته: «چند روایت نامعتبر، نادیدنی» به نویسندگی رضا گشتاسب و کارگردانی رضا کرمیزاده از یاسوج دربارۀ مرگ، زندگی، عشق و نفرت در روابط خانوادگی است. این روابط در اعتقادات و باورها و خرافات ریشه دارد بنابراین مفهوم خانواده در فضای جن زده بیشتر نمود و نشانه مییابد.
«در چند روایت نامعتبر، نادیدنی»، فضایی بومی و فرهنگ اقلیمی به کار آمده تا بشود، در میان جمع جستوجویی دگرگونه از هنر داشته باشیم. رضا گشتاسب امروز چهرۀ شناختهای در تئاتر ایران است. او از سال ۸۵ حضور پر رنگی در جشنوارۀ تئاتر فجر و در مقام نویسنده و کارگردان داشته است. بنابراین امروز میتوان با حساسیت و نگاه ویژهای آثارش را مورد مطالعه و تامل قرار داد. به همین دلیل ساده که نگاهی بومی و اقلیمی دارد و از دل خرده فرهنگهای محلی بر آن است که موقعیتهای قابل اعتنایی را بسازد.
نمایشهای او در فضای سیال، جادویی و بر مبنای آخرین متدهای روز دنیا سروسامان گرفتهاند، اما نکته جالبتر اینجاست که او مقهور فرم و بیگانه زده نیست، بلکه در کشف خود به عنوان هنرمندی ایرانی میکوشد. او میداند دقیقاً پایش را کجا گذاشته و دنیای پیرامونیاش چه چیزی است و با اتکای به همین چیزهاست که آنچه مینویسد در چشم انداز قابل باوری مورد توجه واقع میشود. اگر دیگرانی هم بودند که در شهرستانها این گونه مینوشتند، ما با پازلی از خرده فرهنگهای قابل اعتنا مواجه میشدیم؛ آنگاه در کل اینها میتوانست یک وضعیت مطلوبتر را برای نمایشنامه نویسی و تئاتر ایران رقم بزند. اینکه چنین وضعیتی به طور جدی در سراسر ایران مورد توجه واقع نشده و با این حرکات هرازگاهی و پراکنده نمیتوانیم نمای درستی از تئاتر ایران را در ابتدا برای خودمان و در ادامه برای جهان نمایان سازیم، بحثی است که باید جدی گرفته شود.
رضا گشتاسب قلمی چند لایه دارد و دلش نمیخواهد صریح باشد بلکه در لفافه حرفهایش را میزند اما به شکل و فرم هم توجه ویژهای دارد. زیباتر اینکه تکنیکهای نوشتاری را در زیر لایهها معطوف به جریاناتی میکند که ریشه در زادبومش دارد. این حرکت میتواند نامش فرهنگ، تاریخ، زبان و امثالم باشد. ای کاش این نکات بارز را همگان قدرتمندانه مورد توجه قرار میدادند. اگر غیر از این باشد آنگاه بافتی کامل از درام ایرانی شکل نمیگیرد. یک بلوچ و ترکمن بهتر است که خودش درام منطقه و اقلیمش را بنویسد. یک کرمانج و گیلگ به همچنین بهتر در جریان دردها و تاریخ خودش هست. یک لر در فرهنگ خودش فرو شده و فهم بهتری از آن دارد. رضا گشتاسب نمونۀ بارز این کامروایی است.
داشتن گروه و فعال بودنش هم در درازمدت میتواند نتایج بارزتری را در اختیارمان بگذارد. باید به این نکته توجه خاص نشان داد.
«چند روایت نامعتبر، نادیدنی» از آن دست متونی است که به یک وضعیت نمایشی به واسطۀ اتفاقات عجیب و غریب توجه نشان میدهد و شاید بهتر باشد که بگوییم در آن به فضای جادویی و نگاهی به رئالیسم جادویی ادبیات داستانی شده است. این نوع برداشتها و اتکای به ادبیات به نوعی میتواند در بارورسازی درام و تئاتر کمک کند. بنابراین بلااشکال است اما شاید بحث درام بودن نیز تا حد زیادی دست و پاگیر بشود که در این رابطه نمیتوان چیزی را انکار کرد، مگر اینکه در نهایت ساختار نمایش درام روایی باشد تا اینکه فقط و فقط یک روایت حاکم بر صحنه باشد. رضا گشتاسب این دو را به خوبی میشناسد و با شناخت درست از مرز روایتگری میگذرد و همه چیز را در آستانۀ درام قرار میدهد و به تدریج همه چیز رنگ و لعاب یک درام قرص و محکم را به خود خواهد گرفت.
داستان درباره یافتن گنجی است که سر آن چند نفر میمیرند. فامه جنی است که به آدمها زده است. البرز با جن ازدواج میکند و عطا پسری است که حاصل این ازدواج بوده است. پیرو و ژاندارم محل نیز جن زده هستند. در این فضا رویارویی انسان با جن را خواهیم دید. همه در این بازی با جن کشته شدهاند و ما حالا در حال مرور جهان مردگان هستیم.
رضا کرمیزاده هم کارگردانی است که شناخت دقیق از این متون دارد و میتواند بسترساز یک نگاه اجرایی درست و کارساز بر این متون باشد. او هم میداند که پیروز شدن بر این پیچیدگیها و رمز گشایی از مفاهیم قرار گرفته در لفافههای متن و یافتن زیر سطرها، نیازمند نگرشی دقیق برای ساده شدن همه چیز است. بنابراین او فرم گشاست و به همین دلیل نگاهش کارکردی و کاربردی است. زمانی که یک پلکان سفید بسترساز یک جهان نمایشی است، این یعنی فکری بلند برای نمایاندن جهان مردگان به کار گرفته شده است.
در این اثر نمایشی، اکبر آئین (البرز)، کیانوش کریمی (اسد)، پوریا نیک اقبالیان (عطا)، مصطفی لاهوتینژاد (ژاندارم)، محمود خرم آزادی (پیرو)، سحر کرمی (فامه)، ساناز خلفی (بیبینازلی) و رامین حامدی راد (اسب) به ایفای نقش میپردازند. اکبر آیین یکی از بازیگران توانمند یاسوجی است که همواره از عهدۀ ایفای نقشهای چند لایه و سخت برآمده است. در اینجا هم او با ظرافت میتواند خود را بیان کند و هم روابطش با جنها را و هم اینکه تلاشی که برای یافتن گنج میکند، بسیار بارز میشود.
بازی سحر کرمی هم در ارائۀ نقش جن تماشایی است، چراکه او میخواهد در ابتدا نمایانگر یک زن زیبا و جذاب باشد که مردانی را اغفال میکند، اما در واقع با نشانههایی هم بازیاش معطوف به شخصیت جن خواهد شد. مصطفا لاهوتی هم ژاندارم را با مشخصههای متفاوت بازی میکند، چون در این فضا هیچ چیزی واقعی نیست با آنکه دلالتهای واقعی نیز حضور پر رنگی دارد.